هراس از 2014، و تحلیل های که بصورت متداوم از منابع مشخص و گاه پنهان بر سر
جامعه ما سایه ی از ابهامات را گسترانیده و از آن مترسگی ساخته اند.
2014 : هیولائی با شاخ و دمی که هر فرد با تخیلات و تجارب تلخ گذشته اش یال و
کوپالی به آن اضافه میکنند. هر چند حقیقت این معجزه فراطبیعی از آفتاب روشن تر است
اما گذر زمان دیگر اعتبارش را از دست داده است و کمتر کسی به پشت صحنه تحولات واقف
است.
از بس مردم این جامعه غرق در قضایای سیاسی کشور شده اند دیگر هیچ احتمالی از
قافله عقب نمانده و هر گونه اتفاقی می افتد، جز آینده ایده ال و مثبت.
دو قطب متضاد صلح و جنگ دیگر برای مردم ما معنی حقیقی اش را از دست داده و
دیگر شعار های امیدوار کننده خریدار ندار، و به آفتاب خورده ای بیش نمی ماند.
امنیت نسبی و مقطعی بیشتر با جنگ در تقابل قرار میگیرد تا صلح دایمی. کلمه صلح
در اینجا همان فاصله دو جنگ است نه امنیت دایمی.
هیچ یک از مسائل مربوطه دولت متمایز از سیاست نیست. افراد
زیدخل در این زدوبند ها را به بازی کنانی تشبیح کرده اند که در میدان سیاست با
مهرهای (که همان مردم است) مشغول تفریحات ساخته پرداخته خویش اند.
به باور خیلی ها، سیاسیون باید در این بازی ها برنده باشند تا بتوانند در
میدان تفریحی شان باقی بمانند«هرچند تا هنوز بازیکنی را نمیشناسیم که «نیک اوت»
شده و از دور خارج شده باشد ».
کلمه «بازی»بیشتر در مسابقات و تفریحات صدق میکند تا در عرصه سیاست.صاحب نظران این کلمه را زیرگانه طوری بکار برده اند که
هیچ گونه حساستی از طرف سیاسیون برنه انگیخته است، بل خود نیزاستقبال نموده با
افتخار از بازی شان سخن میرانند.
اگر یک ژرف نگاهی به عمق واژه (بازی) انداخته شود،درست همان میدان مسابقه ی
است که تماشاچیان و شرط گزاران برای سرگرمی و تفریحات خویش مقدار سرمایه ی را شرط
بندی نموده و حمایتشان را ازیک تعداد بازیکنان اعلان می کنند.
اگر هدف ما از سیاسیون همان بازیگران باشد! پس جامعه و مردم همان مهره های
بازی شمرده می شوند. در این صورت بازیگران سیاسی، حق بازی با زنده گی، سرنوشت و حتی آینده این مردم
را داراست.
نظر به تعریفی که از میدان بازی و زدو بند های سیاسی داشتیم، بزرگترین توهین
به ما مردم بیگناه که حکم مهره میدان های سیاسیون را داشته ایم چه میتواند باشد؟.
2014 که در حقیقت همان آخرین مهلت خروج نیروهای بین الملل از افغانستان است و تسلیم
دهی امنیت مملکت از نیروهای بین المللی به نیروهای افغان، شرطیست از قبل تعین شده
و هیچ ربطی به از پا فکنی رقبای متهد دولت نمیتواند باشد.
اما بازیگران عرصه سیاست این سال را یکی از سبک های بازی و ابزار دست خویش
قرار داده و از آن به نفع خویش و به منظور از پا درآوردن و یا حدالامکان ضربه وآرد
کردن به رقیب استفاده نمودند و تا حدی هم توانسته اند بخوبی منفعت ببرند. مردم که
خود در میدان فیشن شو قرار دارند میکوشند تا با مجهز شدن با این نوع از سبک های
بازی، خود را آراسته و پیراسته ی از دیگر سبک ها داشته باشند تا بتوانند به عنوان
یک فرد (مهره) در جامعه «نقطه نیرنگی» شوند.
25 سنبله سال جاری پرده ای دیگری از یک گوشه ی استدیوم برداشته شد وکرسی های مجلل
و تازه ای برای تماشا و صندوق های شرط بندی برای بازیگران به نمایش گذاشته شد.
بهترین کرسی ازآن کسانی خواهد بود که بیشترین مهره ها را در میدان داشته باشند و
یا مهره های شان بهتر توانسته باشند با لباس های سبکی خاص شان جلب توجه کنند.
با نمایان شدن کرسی های مفشن، آراسته با زیورآلات و مهجز با پیشرفته ترین تجهیزات
رفاهی بازیگران را مجبور میسازد تا از سبک های جدید برای ساختن لباس های متغیر با
آخرین نیرینگ های آموخته و عاریه گرفته استفاده کنند تا بتوانند با هنر نمائی مهره
های خویش به این کرسی ها دست یابند.
اما این لباس ها از کجا خواهند آمد؟ طراحان لباس فرانسه توانائی ساخت چنین
لباس ها را ندارند. لباس های که در هیچ یک از فیشن شو های اروپا و امریکا و دیگر
نقاط جهان روی استیژ دیده نشده است.
پس هزینه زیادی برای ساخت این نوع لباس ضرورت است.
دیگر لباس 2014 رنگ باخته است، خریدار ندارد. تماشاچیان دیگر لذت نمیبرند، و
بازیگران باید ابتکار داشته باشند. چون خود از این ترفند عاری اند لزومن از دیگر
نقاط جهان ابتکار بیاورند «حتی اگر به قیمت مشارکت در کرسی به دست آمده تمام شود».
بازیگران منتظرند، سکوت با تمام غوغاهای پشت صحنه ی اش انتظار می کشد. آهسته –
آهسته لباس های جدیدی به میدان خواهد آمد و ما عروسک های خواهیم بود در داخل این
لباس ها.
لباس فقر، لباس غربت، لباس تنفر، لباس
مهاجرت، ترس، وحشت، تاریکی و ... باید پوشید و چاره ی نیست.
آخرین لباسی را که میتوانیم انتظارش را بکشیم پیراهن «گلادیاتوریست» تا در
میدان سیاست درخشش عالی داشته باشیم تا لاتری بازیگران ما برنده شود و به عالی
ترین کرسی دست یابند...!؟
نظرات
ارسال یک نظر