مینویسم ، مینویسم الفبای یت را
با جوهر تاریخ مینویسم
از ظهورت در قلب خاک تا به آسمان بودا
مینویسم از چهل دخترانت تا به پل یک پیسه گی و رسیدنت به افشار و کویته
مینویسم از محبت عبدالرحمان و بازار قندهار، کابل و دهلی تا به پشت کوه های سرد نیلی
ترا دنبال میکنم از ننگرهار، قندهار و بدخشان تا صحرای بی اب و علف بهسود
از پشت میله های زندان عبدالخالق تا به اسماعیل ، عبدالعلی و نیکپا
مینویسم از سندان غرب کابل
مینویسم ازدشت ازادگان
مینویسم...مینویسم الفبای زنده گی ات را
دیگر تاریخ تکرار نخواهد شد
قسم به رده رده چین پیشانی ات که دریای زحمت را با خاک ظلم زمان برای من تندیس کردی
قسم به دستان خشکیده و لب های پاره پاره ات
قسم به محرومیت و خاکی بودنت
دیگر نمیگذارم حق ات را کسی پایمال کند.
دیگر نمی گذارم کسی ترا به دیده حقارت ببیند.
دیگر نمی گذارم سرزمینت خشکیده و خانه ات ترسی از زمستان داشته باشد.
من پل یک پیسه گی را منفجر خواهم کرد.
من میایم و آمدنم را به جهانیان ثابت می کنم
از کاشت خودت ظهور خواهم کرد
و تو به ثمرت خواهی رسید.
دیگر کسی امدنم را انکار نخواهد کرد
اموخته ام چگونه قد بلند کنم
عهد بسته ام
صد خان را تسخیر خواهم کرد
چهره ات را فراموش نخواهم کرد
لب خندد را
گوشه های چشمت را
و تار باریک جرابهای پشمی ات را
قسم به ان دستار پدروطنی ات
وطنم را دوست خواهم داشت
مردمم را
و ترا
سلام دوست گرامی
پاسخحذفشعر زیبای شما در وبسایت هزاره انلاین نشر شد.
منتظر اشعار ونوشته های شما هستیم.
یا حق