اگر یک تعریفی از سیاست داشته باشیم و تکیه به
همان تعریفی کنیم که سالهای پیش درست ترین و مکمل ترین تعریف از سیاست بود « سیاست
یعنی قدرت و قدرت "بدست اوردن اثار مطلوب را قدرت گویند" » پس نه تنها
در عرصه های حکومتی بل در روند زنده گی همه انسان ها نیازمندی به قدرت الزامی می
شود. از محیط خانواده گرفته تابه اجتماع.
سیاست چی گونه خلق می شود:
نظر به تعریفی که از سیاست داشتیم زمان مشخصی را
میتوان تعریف کرده که سیاست (قدرت) الزامی و یا ملزومی می شود. در الزامی، شرایط
تنگ و دریچه ها ناپدید می شوند و نیاز به بازگشائی دری از تنگنا می رود. و اما در
ملزومی با شرایط پیش امده برای نجات باید قدرت (سیاست) را پزیرفت تا زمان محرکی از
تحرک باز نه ایستد ، قدم به جلو گذاشته تا از سراشیبی به افق گرائی برسد.
بعضی از افراد هستند که درضمیر ناخودآگاه شان
مقدار زیادی از سیاست تصرف کرده و ذاتن سیاسی هستند. این نوع افراد در اوایل از
این قدرت شان بیخبر هستند و دیگران از عملکرد شان شوکه می شوند و در بعضی شرایط
نمی شود کوچکترین عکس العمل شان را پیش بینی کرد. روی این لحاظ زیاد قابل اطمینان
نمی باشند. ولی سیستم جزبه که از این عمل کرد به طرف اطرافیات پراکنده می کنند
دوستانی زیادی در اطراف شان میچرخند. (با احتیاط ) بعد از مدتی که اینها از
توانائی شان باخبر می شوند بیشتر به عنوان یک رهبرو یا یک مشاور در جامعه عرض
اندام می کنند.
نوع برخورد:
این نوع افراد همیشه ناخوداگاه و زمانی هم که از توانائی شان
باخبر اند اگاهانه منتظر فرست هستند. زمانی که یک فرد در شرایط مبهمی قرار گرفتن و
به دنبال راه چاره بودن ، درست زمانی است که سیاست بالای شما تاثیر گذار می شود.
اغلبن سیاست مداران چه در عرصه سیاست و چه در عرصه زنده گی درست منتظر همین شرایطی
هستند تا شکار در چنین معرکه ی قرار گیرد. انگاه دست به عمل زده و نتیجه خوبی نیز
بدست میاورند.
نظرات
ارسال یک نظر