تقریبن ده روز می شود که بارندگی در شهر کابل پیوسته ادامه دارد .

یک روز دیگر در راه دانشگاه
تقریبن ده روز می شود که بارندگی در شهر کابل پیوسته ادامه دارد .
امروز دفتر کار نرفته بودم . ساعت سه بعد از ظهر از خانه به مقصد دانشگاه بیرون شدم . کوچه گل الود بود در این مدتی که بارش باریده بود تقربآ تمام کوچه پس کوچه های شهر را گل الود ساخته بود و کوچه ما هم از همان کوچه های گلی بود . بعد از اولین کوچه که با زحمت عبود کردم وارد کوچه ی شدم که به سرک عمومی منتهی می شد .
در کوچه یک زن همراه با یک پسر خورد سالی پیشاپیش من میرفتند .

من هم چون عجله نداشتم اهسته ، اهسته به دنبال انها از پهلوی دیوار روان شدم با رسیدن من صدای زن بلند شدن ، فکر کردم شاید با همان پسرک که شاید نواسه اش بود صحبت می کرد ولی وقتی به سخنانش دقت کردم دیدم کسی را ناسزا می گوید . و وقتی مرا دید گفت : خدا خیر نته ای خانه خراب هاره ملیون ها دالر می گیرند ولی به مردم غریب توجه ندارند . من هم با تکان دادن سر سخنان زن را تایید کردم . و زن با تایید من جسورتر شد و ناسزا گفتن به وزرا و روأسا را شروع کرد .

چند قدم نرفته بودیم که زن مشغول ناسزا گویی بود و متوجه راه رفتن خود نبود و ناگهان پایش لخشید و اگر من و نواسه اش نبودیم به زمین خورده بود . این خود یک بهانه دیگر برای ادامه ناسزاگویی زن پیر شد و من هم ناچار باید تایید می کردم . زن هم حق داشت ، از یک طرف کوچه ها تا اندازه ی لایی شده بود که انسان وقتی از سر کوچه به انتهای ان نگاه می کند شاید منصرف از امدن می شد ولی چاره چیست ؟ باید برای رسیدن به مقصد از این گونه کوچه ها عبور کرد .

سرک های پخته هم از شر گل در امان نبودند و با تایر موتر های که از کوچه ها میامدند و مردی که مانند من از کوچه های گل الود میامدند سرک هم گل الود می شد و خدا میداند بعداز این باران ها چی خواهد شد . وقتی سرک ها خوشک می شود حاصل باران هم میرسد تمام گل ها به خاک ها تبدیل شده و با عبور موتر ها خاک ها به هوا بلند می شود .

نظرات