روز جهانی کارگر را به تمام کارگران افغانستان تبریک می گویم



امروز 11 ثور مطابق است با روز جهانی کارگر :

وقتی از خانه خارج شدم و با دیدن تقویم روز به خاطر داشتم که امروز روز جهانی کارگر است و چون مرد ها کدام روز مشخصی ندارند، مانند روز زن و روز مادر و روز پدری را من نشنیده ام و در افغانستان هم چون 96 % کارگران را مرد ها تشکیل میدهند . پس میتوان امروز راتقریبن روز مرد و یا پدر گفت .

وقتی از خانه خارج شدم کوشش می کردم ، تمام کار گران را از دید تازه ای ببینم ، ببینم کارگران در افغانستان در چه حال و هوایی هستند .

وقتی عمیق به چشم و یا چهره یک فرد نگاه کنی میتونی تا اندازه ی از کشمکش های درونی او یک تصویری بسازی . من هم امروز تصمیم گرفته ام تا اندازه اخر کوششم را به خرج دهم تا یک فلم مستند ببینم .

امروز کمی وقت تر از روز های گذشته از خانه خارج شدم . وقتی از دروازه بیرون شدم در اول از دوکاندار سرکوچه ما که یک پیر مرد است احوال گرفتم .

-- سلام کربلایی :
--علیکم برسلام سوی کار روان شدی
-- چطور کنیم اگه کار نکنیم خو گشنه میمانیم ، تو چطور هستی همرای کار ها
-- وله بچه مزه نیست .
-- چرا نام خدا هر وقت که از پیش دوکانت تیر میشم بیریبارکت که خوب است . نا شکری نکو کربلایی . ده ای پس پیری امیقه کار می کنی بست نیست ، ما بیچارا که جوان هستیم بیکاریم ...
-- تو خو ریس هستی
-- میگن صدای دول از دور خوش می خوره .
-- میگن از بیکاری کده دختر زاییدن خوب است . مه هم همین کار را می کنم . مردم ده سر سرک مغازه های داره که چند لگ سرمایه می کنه امایلی میناله چی برسه به مه که ده ای پس کوچه ، چشمم می مانه که کدام ریزه بچه ، یک روپیه ره میاره که یا ساجق یا ترشک بخره .
-- خو بازم خدا مهربان است .
-- دنیا خر لنگ است گای خوب و گای بد تیر میشه خو بازم ما بنده ناشکر نیستیم .)

از کربلایی خدا حافظی می کنم و با خودم خوشحال هستم که چقدر تغیر کرده زنده گی دوران کودکی ما و کودکان امروزی . روز های جنگ را به خاطر میاورم که ما وقتی کودک بودیم پدرم حتی صد افغانی ( در بدل پول فعلی یک دهم یک روپیه می شود ) هم به ما نمیداد و تازه حالا دوکان ها در هر پس کوچه باز شده ولی در ان زمان فقط در بازارک های کوچک که سر چهار راهی های میساختند دو کان بود و به ندرد میتوان یک دوکان پس کوچه پیدا کرد. ان زمان نه ترشک بود و نه شیرینک فقط و فقط در دوکان ها روغن یک کیلویی و ادر سیرکی و مقداری هم پیاز و کچالو پیدا میشد. ولی امروز در هر دوکان پس کوچه از بس خوردنی های یک روپگی و دو روپگی زیاد است که اطفال در وقت خرید خودشان را گم میکنند و بجای چیزی که از برایش امده بودند چیز دیگری میخرند چون هر روز تازه ها را دوکانداران میاورند .

با چند تن از دوکانداران دیگر هم صحبت کردم همه شان همان حرف های را میزد که کربلایی در حالت مزاح وگاه جدی گفته بود و یگانه چیزی که تازگی داشت رقابت در بین دوکانداران بود و انهم به گفته خود شان بعلت نبود بازار(فروش کم ) است و مردم هم هر روز از روز دیگر غریب تر می شوند و سودای ما هم کم می شود.

از داخل موتر به بیرون نگاه میکردم همه مردم خاک الود بودند شهر خاک الود نمی دانم چرا شاید بخاطر روز جهانی کارگر باشد و شهر هم از این روز تجلیل می کند . به دفتر کارم رسیدم یک راست رفتم طرف اخبار روز بعد از تمام خوانش از این نکته اگاه شدم که در افغانستان به گفته مسولین دولتی 3 ملیون بیکار وجود دارد که البته به گفته نویسنده امکان این میرود که تا 5 ملیون بیکار در افغانستان باشد که اکثریت ان ها را جوانانی تشکیل داده اند که یا از خارج امده اند یا فارغان مکاتب و دانشگاها هستند .

نظرات