رفت

میروی باد بهاری کم بود

در چمن زار نظر

درانتهای شهوت ملموس

به ز دریا

به ز طوفان عجل

چمن سود را عطری نیست

مگر از بوی دل افشانی تو

همه دل های سرک

قیر میریزد سر تا به پا

در اشعه خورشید شتابان

از چشم سیاد کی ...

کجا...

زاغ همه جا در پرواز

زیر بالش نگری دید ، ندید

ورنه ان مرغ گرفتار نبود

رقص فیته دامن عجب است

ورنه پرواز خس ، محبوب نبود

جاده وصل کجا و جاده مرگ کجا

ورنه صحرای ازل به ز همه

در تمنای درخت

مگر ان باد دگر باره برفت

نظرات