برای تو

برای یک کوش ی چادر
برای یک لبه ی چشمت
چنان در خود نمی گنجم
که دیگر نیست ارمانی

گر از ده ای

گر از سنگی

اگر یک بار گی آی

نمی گویند !چه شد آمد

نبودیم و نبودند و نبود
ولی امروز میبینم
که هستی و نبودی
برای یک نمک مژگان
صدا ها

ازهر طرف پر شد
که ما هسیتم
و ما هستیم و ما هستیم

نظرات