دیروز برای فردا خون دادیم تا امروز و فردای ما دیگر ائینه ای دیروزی را نبینند .

این کاروان به کدام سو در حرکت است و کدامین راه را باید طی کرد؟
مسئولین و رسالان به کدامین بحانه مارا ترک کرده اند؟
مسائل مذهبی و حقوقی ما هنوزبه دست دیگران است .پس وظیفه انانی که رهنمای ما بودند و از خون شهدای ما به قدرت رسیدند چیست؟
دیروز برای فردا خون دادیم تا امروز و فردای ما دیگر ائینه ای دیروزی را نبینند .
در برابر اشخاصی ایستادیم که فتوای کشتن مان را صادر کرده وبرای راه یافتن به «جنت ذهنی» شان خون مان را واسطه قرار دادند.ایستادیم تا دیگر صدای مظلوم در گلو خفه نشود.
اعراب دختران شان را زنده به گور میکردند . ما پسران جوان مان را سپرساختیم .
امام حق و حقون انسانانی را میخواست که ما بخشی از انهائیم و صرف حق واقعی خویش چیز دیگری را نخواسته ایم.
تمام داشته هایمان را فدای فرداهای کریدم تا باشد انانی را که با خون خود تامین کردیم صدای مانرا به دیگران برسانند .
ما وظیفه مان را با خون خود ادا کردیم و نوبت به شماست !
به کدامین جرمی در نیمه راه مانده ایم . مگر صدای ناله مادری که تک فردندش را براه شما و برای اینده هایش وقف کرده است دیگر در گوشه ای گوش های شما طنین ندارد. مگر صدای جانخراش راکت هنوز که هنوز است در دهلیز های مغز مان سرگردان نیست ؟ مگر فکر میکنید خاک گلزار شهدا (میدانی سنگ زغال سرکاریز ) از ترک ترک موهایمان و زیرناخن های مان پاک شده . فکر میکنید صدای وز وز گولوله ها از اسمان دل های مان پاک شده . مگر مساجد مان بوی نعش هایمان که تنها میشد از لباس و دستمالی کمر و سر شناخت هنوز ندارد ؟
ستارگان شاهد ستاره های اند که هر شب از بلندی های شهر، بسوی خانه هایمان ردیف می شدند.
صدای ناله و فریاد همسایه و خالی که از خانه شان برمی خیست روی صفحه چشمانمان و پرده گوش مان باقیست.
می شود ازیاد مان برود ؟ مگر فراموش مان شده ؟

نظرات