قسمت دوم : نامه ی به پدر

پدر انچنان غرق در عقاید خویش شدید و به باور های رسیدید که گویا ارزوی حتمی شماست و یک عمر در پی بدست اورد ان کوشیدید و با اعجال متفاوت دست و پنجه نرم کردید تا بتوانید تغیری که در ذهن پرورانده بودید کاغذی اماده ساخته شده و رنگ و برس ان را هم اماده ساخته اید . ای کاش میشد تمام ان همه ارزو ها را بدست کسی میدادند تا از عشق وعلاقه خود یک دهکده زیبا با کلبه تنها و دریاچه و درختان سر به فلک کشیده ترسیم میکرد . من و تو تازه ماهیانی شاداب می کوشیدیم تا باز سراز بلندای ان پرت گاه ها و ابشار ها میکشیدیم . تا کسی پیدا شود و دشتی از گل و دامه کوهی از سبزه های پوشانده از گل های رنگارنگ و پرندگان بلند پرواز و من و تو از ان بلندها به حیات مینگریستیم . اما نشد ان نظام های که به عقیده شما در حالت مختوم شدن است تولد دوباره شده نه دین شما . پرده سیاه دموکراسی ، بورژوازی ، کاپیتالیستی و صد ها یستی دیگرنه تنها در محوطه مشتاقان خود ایستاده شده بل دامنه ان بصورت ظالمانه ترین وجه ان توسط یک عده اشراف زاده ها بیش از نیم این کره خاکی را پوشانیده است . منتظریم تا تاریکی ان به خانه های دل هایمان رخنه کند و شما و صد ها مانند تان را نااگاهانه به دهنه دار بکشانیم . منتظر غاریم تا ما را از این زنده گی فلاکت بارصد ها سال دور کند تا با پیراهن های رنگارنگ و دهل های که نه گوشهایمان انرا شنیده و نه اذهانمان انرا به عنوان غذا قبول کرده میرقصیم غریبه بمانیم . ان انسانانی که در پی حق طلبی و حقیقت یابی برامده بودند چنان با نوک انکشتی رقصیدن را پیشه کرده که گویا صد ها نسل ان رقاصه بوده و این هنر ، هنر میراثی انهاست . انان اولین کسانی اند که در خط اول ایستاده اند وسرود « دین یعنی افسانه مادر پدر بزرگ هاست » را سر میدهند . پدر ان افسانه ای که شما برایمان تعریف میکردین همه از شجاعت ، مردانگی ، بخشش ، ترحم ، ظلم ستیزی و ازادی بود ولی امروز همان افسانه ها را چهره دیگری به ان داده تا فرزندان ما از شنیدن ان گریزان باشند . دیگرنیازبه ترسیدن وپرده افگنی و زشت جلوه دادن دین و مذهب نیست . پرده های زشت و کهنه و کافرارتجاعی مذهب برچیده شده و حال دست به اعضای عریان بدنه دین زده و انرا چنان رنگین کرده که دورنمائی از یک مجسمه فرعونی ساخته اند . نه تنها بخاطر شناختن ، همنشینی کردن ، نزدیک شدن بلکه حتی از دید زدن و از دور تماشا کردن ان را هم جرم قلمداد میکنند و حراسی ایجادشده که گویا این فرعون همان دوزخ دنیویست که مردم را میبلعد . پس باید همیشه با پشت بطرفش دید و کوشید تا کوچکترین تعلیقی و تعلقی در قبالش ان نداشت . از افرادی که حتی از دور دیدی به ان زده اند فرار کرد تا مبادا اسیبی به ما رسد . و انان را به دید تحقیر میبینند و به انسان بودن انها شک دارند . چنان نامردانه دست به اعضای بدن دین زده اند و چنان ماهرانه تراشیده اند که مکتب مذهب را ماشین انتحاری ، تولید ظلم ، و ناقصین حقوق انسانی نه ان که جلوه داده اند بلکه ساخته اند .

نظرات