اولین قدم را اشتباه برداشته ایم :

هنوز در همان مرحله اولیه که بودیم قرار داریم ، هیچ افتاقی پیش نیامده و هیچ پیشرفتی در بشر صورت نگرفته . هنوز در همان عقایدی که در انسان های اولیه روی زمین بود پا برجایم و ما هنوزم در همان گمنامی قرار داریم ؛ در دایره قدم میزنیم . بدور خود میچرخیم و منتظر انکشافات و اکتشافات بعدی هستیم . باهر قدمی که برمیداریم انرا بسوی اینده درخشان خود تلقی کرده و خود ارضائی را بوجود میاوریم . . انترنیت ، بناهای سر به فلک کشیده ، بهترین جنگنده های هوائی و زمینی ، سفر به یکی از ملیاد ها ملیاد سیاره نزدیکترین خود ، هواشناسی و محیط شناسی و .... خلاصه هرچه از بهترین ، بیشترین و بنظر خود عجایب ها که از فضله ذهن انسان گرفته شده تا به مخترعات عصر جدید یا پسا مدرن و قرن 21 . انسان قرن 21 انسان عصر جدید و متمدن ، انسانی که زندگی نسل های قبل از خودش را به زنده گی حیوانیت تشبح کرده و خود را مجزا از آن میداند . و هیچ نقطه مشترکی بین خود و انها باقی نمیگذارند . بدون اینکه کوچکترین اگاهی از خود داشته باشند . . زمانی که از عهده کاری برامده نمیتوانند رد انرا رها کرده از پی کار دیگری میبرایند ؛ بیخبر از اینکه باید هر پله از پیشرفت و اگاهی را یک بیک پیمود تا سر اصل مقصد رسید. ما راه گمکرده ی هستیم که خود نمیدانیم کجا میرویم و هدف چیست ؟ وقتی از مسیر اصلی خارج میشوی و در صحرا قدم پیش مینهیم با نا ملایمت های دست به گریبان می شویم که خود از پیدایش ان عاجزیم و مجبور انرا یکی از اخلاق طبیعت نامگذاری کرده و نکوشیدیم تا علت انرا بیابیم و یا با کوچکترین علائم قناعت کرده ایم. . از پیدایش انسان ( تاحدی که نگاشته شده ) تا به امروز در همان گودالی زنده گی می کنی که انسان های اولیه میزیستند . تا هنوز نتوانستیم به آرامش برسیم و قناعت ذاتی خود را حاصل کنیم . تا هنوز نتوانستیم در حقیقت مسیر اصلی خود را بیابیم . . ما کی هستیم ؟ از کجا آمدیم ؟ و به کجا میرویم ؟ . سه اصل پیدایش مکاتب و فرهنگ ها . سه سوالی که مختص ذات انسان است و برای انسان ؛ سه معمائی که از پیدایش تا به امروز از حل ان عاجز ایم . در حقیقت ما هنوز نتوانسته ایم به یک جوابی برسیم که همه ما را قانع سازد . نه این که نکوشیدیم و یا در صدد ان نبودیم ، چرا بودیم . ولی جواب درستی که همه به ان معتقد باشد را نیافتیم . پس میتوان گفت : «اولین قدم را ما اشتباه برداشته ایم» بسوی که شاید حتی برای ان ساخته نشده ایم در حرکتیم ، شاید تا حدی در حاشیه اصلی باشیم و یا شاید هم هیچ خطی وجود نداشته باشد . اینها همه احتمالات است . ما بسیاری از چیزهای را بصورت احتمالات پیش میبریم از تاریخ و طرز زنده گی گذشته گان مان تا به اینده های مان . ما هنوز از مرز احتمالات خارج نشده ایم . تاجائی که علم ثابت کرده یک محدوده ی کوچکیست که بیشترین سوالات ما لاینحل مانده است . مجبور دست به دامن احتمالات زده و انرا قوی و ضعیف پیش برده ایم . . بیشترین اقدامات ما برای شناخت از خود باعث شد تا به موجودی خود شک کنیم یا چوکات های ساخته پرداخته ی که مارا از خارج شدن ان باز میدارد و مارا از کنکاش مان باز میدارد. گاه به عقایدی پوج میرسیم که همه هستی را یک حادثه ، یک تصادف و یا یک اشتباه فکر میکنیم. ایا جواب همه این دنیا هیچ است؟ . در حالی که ما نمیدانیم کی هستیم و چرا امده ایم و رمز پیدایش ما در چی هست ؟ چیگونه میتوانیم وظایف مانرا درک کنیم و در صدد ان برایم تا کاری را از پیش ببریم. پس هر مشکلی که پیش میاید و ما برای حل ان نسل ها را قرمانی میکنیم وتاهنوز که هنوز است نتوانسته ایم از مشکلات خود رهایئ یابیم قصور از اولین گام های مان بوده چون راه را اشتباه امده ایم . هرقدر کوشیدیم به پیچیدگی های زنده گی بیشتر کمک کردیم و هر قدر هراسیدیم کمتر در معرض خطر قرار گرفتیم . .

نظرات

ارسال یک نظر